[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
روان پرستاری
AWT IMAGE
..
آموزش پرستاری
AWT IMAGE
..
پژوهش پرستاری
AWT IMAGE
..
سالمندشناسی
AWT IMAGE
AWT IMAGE
..
تحقیقات کیفی
AWT IMAGE
..
سامانه جامع رسانه ها
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۱۱ نتیجه برای حسنی

حسین فیض اله زاده، پرخیده حسنی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( زمستان ۱۳۹۰ )
چکیده

مقدمه:حرفه پرستاری از دیر باز در مسیر فرایند تکاملی خود با چالش های فراوانی روبرو شده است. یکی از چالش های امروزی، اشتغال فارغ التحصیلان دکتری تخصصی پرستاری در بالینمی باشد. هدف از این مطالعه تبیین چالش ها و فرصت های اشتغال دکتری های پرستاری در بالین از دیدگاه دانشجویان و مدرسین دکتری پرستاری بود. مواد و روش ها:این مطالعه یک پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی است که با رضایت آگاهانه و مشارکت ۱۰ نفر از دانشجویان و مدرسین دکتری پرستاری دانشکده های پرستاری شهر تهران انجام گرفته است. روش جمع آوری داده ها، گزارش مکتوب نیمه ساختار یافته و با سوالات باز پاسخ بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش کلایزی استفاده شد. برای تایید صحت داده ها معیارهای لینکولن و گوبا بررسی شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل گزارش هامنجربهاستخراج۲۴ کد اولیه، ۱۲ زیر طبقه و ۵ طبقه اصلی گردید. طبقات اصلی پدیدار شده شامل مدیریت و سازمان دهی در بالین، شکاف بین نظری و عمل در دوره دکتری پرستاری، تربیت دکتری پرستاری بالین، ارتقای حرفه و بهبود کیفیت آموزش و خدمات بالینی پرستاری بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که بایستی دکتری های پرستاری در راستای تخصص خود و در سطوح عالی پرستاری بکار گرفته شوند و قبل از بکارگیری آنان در بالین، جایگاه شان مشخص گردد. همچنین برای ارائه خدمات پیشرفته و مبتنی بر شواهد پرستاری، بهتر است آنان را بصورت دکتری پرستاری بالین یا حرفه ای تربیت کرد
محمد سلیمی، افسانه حسنی، مهدی رعدآبادی، مسعود طاهری میرقائد، سید هادی حسینی، محمد بختیاری،
دوره ۲، شماره ۴ - ( پاییز ۱۳۹۲ )
چکیده

 

مقدمه: در مطالعات اخیر مربوط به سازمان، مفهوم رفتار شهروندی سازمانی توجه مدیران و پژوهشگران زیادی را به خود جلب کرده است. مشارکت شغلی نیز متغیری مهم است که به افزایش اثربخشی سازمان کمک می کند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین همبستگی بین رفتار شهروندی سازمانی و ابعاد آن با مشارکت شغلی در کارکنان دو بیمارستان خصوصی و دولتی شهر تهران انجام شد.

 

مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع توصیفی-همبستگی می باشد که بر روی ۳۰۰ نفر از کارکنان شاغل در دو بیمارستان دولتی و خصوصی شهر تهران که به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند، صورت گرفته است. ابزار گردآوری اطلاعات، شامل سه بخش اطلاعات جمعیت شناسی، پرسشنامه "رفتار شهروندی سازمانی" (Organizational Citizenship Behavior) در ۵ بعد وجدان، نوع دوستی، فضیلت مداری، رادمردی و ادب و پرسشنامه "مشارکت شغلی" (Job Involvement) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۸ انجام گرفت.

 

یافته ها: آزمون آماری پیرسون همبستگی معناداری بین رفتار شهروندی سازمانی و مشارکت شغلی در بین کارکنان دو بیمارستان نشان داد (P<۰/۰۰۰). همچنین در بیمارستان خصوصی بین تمامی ابعاد رفتار شهروندی به غیر از بعد ادب با مشارکت شغلی همبستگی معنی دار وجود داشت. در بیمارستان دولتی تنها بین بعد نوع دوستی با مشارکت شغلی همبستگی معنی دار دیده نشد.

 

نتیجه گیری: با توجه به نتایج و اهمیت رفتار شهروندی سازمانی در افزایش مشارکت شغلی در کارکنان بیمارستان ها که از حساس ترین موسسات هستند، پیشنهاد می شود، مدیران با راهبردهای صحیح در جهت بهبود رفتار شهروندی سازمانی در کارکنان سازمان خود تلاش کنند.

 
سمیه علیزاده، محبت محسنی، نرگس خانجانی، ویکتوریا مومن آبادی،
دوره ۳، شماره ۲ - ( بهار ۱۳۹۳ )
چکیده

 

مقدمه: زنان بعنوان نیمی از جمعیت، نقش بسزایی در اجتماع دارند. از آنجا که مشارکت اجتماعی از جنبه های مختلفی می تواند بر کیفیت زندگی زنان اثر داشته باشد، مطالعه حاضر با هدف تعیین همبستگی بین مشارکت اجتماعی زنان با کیفیت زندگی آنان در شهر کرمان انجام شد.

 

مواد و روش ها: در این پژوهش توصیفی-همبستگی، ۳۰۰ زن در محدوده سنی ۷۳-۱۸ سال با روش نمونه گیری خوشه ای از ۱۲ منطقه شهر کرمان انتخاب گردیدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه "عوامل مشارکت اجتماعی زنان "Social Participation Factor's Women" و همچنین پرسشنامه "کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت""The World Health Organization Quality of Life (WHOQOL) –BREF"  که اعتبار و پایایی آن تایید شده است، استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ استفاده شد.

 

یافته ها: مشارکت اجتماعی زنان در ۱۸ درصد موارد مناسب، در ۸۱ درصد موارد متوسط و در ۳ درصد موارد نامناسب بود. کیفیت زندگی نیز در ۴۴ درصد موارد مناسب، در ۵۴ درصد موارد متوسط و در ۷/۱ درصد موارد نامناسب بوده است. بین مشارکت اجتماعی و کیفیت زندگی همبستگی مستقیم معنادار یافت شد (۰۰۱/۰>p و۲۱/۰(r=.

 

نتیجه گیری: مشارکت زنان در فعالیت های اجتماعی بر کیفیت زندگی آن ها تاثیر گذار است. پیشنهاد می گردد زمینه مشارکت بیشتر زنان و بخصوص زنان مسن تر، با در آمد پایین تر و فرزندان بیشتر در جامعه فراهم شود.

 
ویکتوریا مومن آبادی، عابدین ایرانپور، نرگس خانجانی، محبت محسنی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( تابستان ۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: امروزه در جهان و ایران روند کشیدن قلیان در جوانان رو به افزایش است و اجرای مداخلات برنامه ریزی شده در کاهش کشیدن قلیان ضروری است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر "الگوی بزنف" بر رفتار قلیان کشیدن دانشجویان ساکن خوابگاه های دانشگاه علوم پزشکی کرمان در سال ۱۳۹۳ انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر یک مطالعه ای مداخله ای و نیمه تجربی است. ۸۰ دانشجوی پسر و دختر ساکن خوابگاه به طور تصادفی چند مرحله ای به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. داده ها با پرسشنامه جمعیت شناختی و پرسشنامه پژوهشگر ساخته "مقیاس قصد رفتار قلیان کشیدن" "Water Pipe Behavioral Intention Scale" که بر اساس سازه های "الگوی بزنف" "BASNEF Model" طراحی شده بود جمع آوری شد. روایی صوری و محتوا پرسشنامه و پایایی آن با روش آزمون و باز آزمون r=۰/۹۹ تأیید شد. مداخله آموزشی۲ ماه و به صورت دو جلسه بحث گروهی، یک جلسه یادآور، لوح فشرده و پیامک آموزشی بود. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ انجام گرفت. یافته ها: میانگین نمره نگرش (P=۰/۶۶)، هنجار انتزاعی (P=۰/۱۰۳) و قصد رفتاری (P=۰/۱۳) در هر دو گروه قبل از مداخله تفاوت معنی داری نداشت. اما نتایج بعد از آموزش، تفاوت معنی داری را در میانگین نمره نگرش، هنجار انتزاعی و قصد رفتاری نشان داد (P<۰/۰۰۱). عوامل قادرکننده در هر دو گروه قبل و بعد از مداخله تفاوت معنی داری را نشان نداد. نتیجه گیری: تأثیر مداخله آموزشی بر اساس "الگوی بزنف" بر قصد رفتار قلیان کشیدن در دانشجویان معنی دار بود. همچنین مداخلات آموزشی می تواند بر روی نگرش، هنجارهای انتزاعی و قصد رفتاری افراد تأثیرگذار باشد. لذا پیشنهاد می شود برنامه ها و مداخلات آموزشی در جهت تغییر رفتارهای پر خطر بر اساس نظریه ها و الگوهای آموزش بهداشت انجام شود.
علیرضا محسنی اژیه، مختار ملک پور، امیر قمرانی،
دوره ۶، شماره ۵ - ( مهر و آبان ۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: اختلال طیف اوتیسم دشواری‌ها و سختی‌های زیادی را برای والدین به ویژه برای مادران به دلیل ارتباط بیشتر با کودک فراهم می‌کند. هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر درمان فراتشخیصی بر احساس گرفتاری و بی‌حوصلگی مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال طیف اوتیسم است.
روش کار: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی است. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در شهر اصفهان بودند که ۴۰ نفر از آن‌ها با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه مساوی (آزمایش و کنترل) به صورت تصادفی جایگزین شدند. درمان فراتشخیصی طی ۱۲ جلسه گروهی ۶۰ دقیقه‌ای انجام شد. برای جمع‌آوری داده‌ها، از "مقیاس احساس گرفتاری" (Entrapment Scale) و "مقیاس چندبعدی حالت بی‌حوصلگی" (MSBS: Multidimensional State Boredom Scale) استفاده شد. روایی و پاپایی ابزارها در مطالعات قبلی بررسی و تأیید شده است. تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۲۱ انجام گرفت.
یافته‌ها: یافته‌های آماری نشان داد تفاوت بین احساس گرفتاری بیرونی (۰۰۱/۰ = P)، احساس گرفتاری درونی (۰۰۱/۰ = P)، یکنواختی (۰۰۵/۰ = P)، انگیختگی بالا (۰۰۱/۰ = P)، انگیختگی پایین (۰۰۴/۰ = P)، بی‌توجهی (۰۱۰/۰ = P) و درک زمان (۰۲۲/۰ = P) در دو گروه آزمایش و کنترل در پیش آزمون و پس آزمون معنی دار است.
نتیجه گیری: درمان فراتشخیصی روشی مناسب برای کاهش مشکلات روان‌شناختی مانند احساس گرفتاری و بی‌حوصلگی در مادران دارای فرزند اختلال طیف اوتیسم است. بنابراین، پیشنهاد می‌شود این درمان در کنار سایر درمان‌ها در مراکز آموزشی و درمانی مورد استفاده قرار گیرد.

 
امیر صادقی، جواد محسنی فرد، جلال پورالعجل،
دوره ۶، شماره ۶ - ( آذر و دی ۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: عوامل بسیاری بر تمایل به ترک خدمت پرستاران می‌تواند تأثیرگذار باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط فرهنگ سازمانی و تمایل به ترک خدمت پرستاران در مراکز آموزشی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی همدان می‌باشد.
روش کار: مطالعه حاضر یک پژوهش توصیفی-همبستگی است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی- طبقه‌ای نسبتی بر روی ۳۱۹ پرستار انجام گرفت. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، "پرسشنامه فرهنگ سازمانی Denison" (Denison Organizational Culture Questionnaire) و "پرسشنامه تمایل به ترک خدمت Cammann و همکاران"
(Cammann et al Turnover Intention Questionnaire) بود که روایی و پایایی آن‌ها با روش روایی محتوا و آلفای کرونباخ اندازه گیری شد. از نرم افزار Stata SE ۱۱ برای تحلیل داده‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: از بین مؤلفه‌های فرهنگ سازمانی، مشارکت در پرسشنامه اصلی ذکر شده است که بنظر بهترین ترجمه مشارکت می‌باشد با میانگین و انحراف معیار ۵۵/۰ ± ۰۸/۳ از سطح مطلوبی برخوردار بود ولی سایر مؤلفه‌ها در سطح نامطلوبی قرار داشتند. میانگین و انحراف معیار تمایل به ترک خدمت پرستاران، ۱۸/۳ ± ۷۶/۸ بود که بیانگر سطح پایین و نزدیک به متوسط تمایل به ترک خدمت پرستاران بود. فرهنگ سازمانی همبستگی معکوس و معناداری با تمایل به ترک خدمت پرستاران داشت (۳۶۲/۰- = r، ۰۱/۰ = P). مؤلفه‌های رسالت و مشارکت، ۱۳ درصد از پراکندگی تمایل به ترک خدمت پرستاران را تبیین کردند.
نتیجه گیری: فرهنگ سازمانی بر تمایل به ترک خدمت پرستاران در مراکز آموزشی و درمانی همدان، تأثیرگذار می‌باشد. ارتقاء و بهبود فرهنگ سازمانی با کاهش تمایل به ترک خدمت پرستاران موجب ارتقاء کیفیت خدمات و رسیدن به اهداف سازمانی می‌گردد. لذا پیشنهاد می‌شود مدیران در راستای ارتقای فرهنگ سازمانی مراکز آموزشی و درمانی اقدامات لازم را اتخاذ نمایند.

 
سعیده محمدحسنی، پرویز عسکری، علیرضا حیدرئی، پروین احتشام زاده،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( مرداد و شهریور ۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: بهبود رابطه والد-فرزندی از طریق مداخلات مناسب نقش موثری در کاهش مشکلات هیجانی و رفتاری نوجوانان دارد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی "آموزش مدیریت والدین" و "طرحواره درمانی گروهی" به والدین بر انگیزه تحصیلی و نافرمانی مقابله ای فرزندان نوجوان آن ها با اختلال سلوک می باشد.
روش کار: روش پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه والدین نوجوانان دختر و پسر ۱۳ الی ۱۶ سال دارای اختلال سلوک شهر اهواز در سال تحصیلی ۱۳۹۸ بودند که با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس تعداد ۶۰ تن از آن ها انتخاب و یکی از والدین آن ها به صورت تصادفی ساده با استفاده از جدول اعداد تصادفی در ۲ گروه مداخله و یک گروه کنترل (هر گروه ۲۰ تن) قرار گرفتند. گردآوری داده ها با پرسشنامه جمعیت  شناختی، "مقیاس انگیزه تحصیلی" (Academic Motivation Scale) و "سیاهه رفتار نافرمانی مقابله‌ای" (Oppositional Defiant Behavior Inventory)  انجام شد. روایی ابزار ها بر اساس روایی محتوا به روش کیفی، پایایی به روش ضریب توافق کاپا و همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ محاسبه شد. گروه‌های مداخله (والدین) تحت "آموزش مدیریت والدین" (۹ جلسه ۶۰ دقیقه‌ای) و "طرحواره درمانی گروهی" (۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ‌گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزارها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون توسط فرزندان نوجوان آن ها تکمیل شد. تحلیل داده ها با در نرم افزار آماری اس پی اس اس نسخه ۲۲ انجام شد.
یافته ها: هر ۲ مداخله "آموزش مدیریت والدین" و "طرحواره درمانی گروهی" در والدین بر افزایش انگیزه تحصیلی و کاهش نافرمانی مقابله‌ای فرزندان نوجوان آن ها با اختلال سلوک اثربخش بودند (۰۱/۰>P). همچنین "آموزش مدیریت والدین" نسبت به "طرحواره درمانی گروهی"، تأثیر بیشتری بر افزایش انگیزه تحصیلی فرزندان نوجوان آن ها  با اختلال سلوک داشته است (۰۱/۰>P).
نتیجه گیری: "آموزش مدیریت والدین" و "طرحواره درمانی گروهی" به والدین از مداخلات موثر بر افزایش انگیزه تحصیلی و کاهش نافرمانی مقابله ای در نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک است. جهت بهبود عملکرد تحصیلی این نوجوانان اجرای مداخلات ذکر شده بر روی والدین آن ها توصیه می شود.    
 
راضیه اختیاری امیری، مهرداد حاجی حسنی، سحر رئیسی،
دوره ۱۰، شماره ۶ - ( آذر و دی ۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: ازدواج یکی از اصلی‌ترین روابط برای بیشتر بزرگسالان است که تأثیرات متعددی بر سلامت جسم و روان دارد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه‌ سلامت جسمی و روانی در دانشجویان مجرد و متأهل دانشگاه شهرکرد با توجه به کنترل اثر ویژگی‌های شخصیتی در سال ۹۸-۱۳۹۷ انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر توصیفی- مقایسه‌ای بود.  پژوهش با  ۴۰۰ تن از دانشجویان دانشگاه شهرکرد که با روش در دسترس از نوع سهمیه‌ای انتخاب شده بودند، اجرا شد. ابزارهای گردآوری داد‌ه‌ها شامل: پرسشنامه جمعیت‌شناختی، "فرم کوتاه ۳۶ عبارتی بررسی سلامت "۳۶-Item Short-Form Health Survey " و " سیاهه شخصیتی نئو "NEO Personality Inventory" بودند. روایی ابزارها به روش روایی صوری و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفاکرونباخ اندازه گیری شد. جمع آوری داده ها در کلاس درس و یا در خوابگاه دانشجویان صورت ‌گرفت.  تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۲۲ انجام شد.
یافته‌ها: بدون کنترل اثر ویژگی های شخصیتی، در بعد سلامت روانی تفاوت معناداری بین ۲ گروه از دانشجویان مجرد و متأهل مشاهده شد (۹۸۷/۶=F، ۰۰۹/۰=P)، بدین معنا که میانگین سلامت روان در دانشجویان متأهل بیشتر از دانشجویان مجرد بود ولی در بعد سلامت جسمی تفاوت معناداری بین دانشجویان مجرد و متأهل یافت نگردید. زمانی که با روش تحلیل کوواریانس اثر نمره‌های مؤلفه‌های شخصیتی به عنوان متغیر همپراش کنترل شد، نتایج بیانگر این بود که همچنان میانگین نمره افراد متأهل در سلامت روان بیشتر از افراد مجرد است اما میانگین نمره سلامت جسمانی افراد مجرد نسبت به افراد متأهل  بیشتر است.
نتیجه‌گیری: با کنترل اثر ویژگی‌های شخصیتی بر سلامت جسمی و روانی، افراد متأهل از سلامت روانی بیشتری نسبت به افراد مجرد برخوردار بودند. به مشاوران و روانشناسان حیطه ازدواج پیشنهاد می‌شود در برنامه‌های آموزشی خود با تاکید بر فواید ازدواج خصوصا در حیطه سلامت روانی، نگاه مثبت‌تری در افراد نسبت به ازدواج ایجاد نمایند.
 
ذکریا احمدیان، حسن قلاوندی، محمد حسنی،
دوره ۱۰، شماره ۶ - ( آذر و دی ۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: امروزه نظریه کوانتوم علاوه بر کاربری در علم فیزیک در رهبری و مدیریت در سازمان ها نیز مورد استفاده قرار می گیرد. لذا هدف این پژوهش تحلیل ساختاری روابط رهبری کوانتومی و نگهداشت نیروی انسانی با نقش میانجی اعتماد سازمانی در دانشگاه علوم پزشکی بود.
روش کار: روش پژوهش توصیفی – همبستگی است. جامعه آماری نیز کلیه کارکنان درمانی- ستادی دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان غربی به تعداد ۲۳۰۰۰ تن بود که با استفاده از فرمول کوکران نمونه آماری این پژوهش ۳۸۴ تن به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه جمعیت شناختی و "مقیاس رهبری کوانتومی" (Quantum Leadership Scale)، "پرسشنامه نگهداشت نیروی انسانی" (Manpower Maintenance Questionnaire) و "پرسشنامه اعتماد سازمانی" (Organizational Trust Questionnaire) بود. روایی ابزارها با استفاده از روایی محتوا و روایی صوری به روش کیفی و روایی همگرا، روایی واگرا بررسی و تایید شد. پایایی ابزارها به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ و ضرایب پایایی ترکیبی اندازه گیری شد. جهت تحلیل داده ها از الگوی معادلات ساختاری و نرم افزارهای اس پی اس اس ۲۴ و لیزرل ۸ استفاده شد.
یافته ها: بین رهبری کوانتومی و نگهداشت نیروی انسانی در دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان غربی همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد (ضریب مسیر ۱۸/۰). همبستگی بین رهبری کوانتومی و اعتماد سازمانی مثبت و معنادار است (ضریب مسیر ۸۵/۰). 
همبستگی بین اعتماد سازمانی و نگهداشت نیروی انسانی مثبت و معنا‌دار است(ضریب مسیر ۸۱/۰) و در نهایت بین رهبری کوانتومی و نگهداشت نیروی انسانی با میانجی گری اعتماد سازمانی همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد (ضریب مسیر ۶۹/۰)
نتیجه گیری: اعتماد سازمانی می تواند با عنوان نقش میانجی، میزان همبستگی رهبری کوانتومی و نگهداشت نیروی انسانی را افزایش دهد. پیشنهاد می شود اصول رهبری کوانتومی به مدیران و سرپرستان دانشگاه در تمام رده های مدیریتی، آموزش داده شود تا بدین طریق زمینه افزایش اعتماد سازمانی و به تبع آن نگهداشت نیروی انسانی فراهم گردد.
 
مژگان زمانی فر، فرناز کشاورزی ارشدی، فریبا حسنی، سوزان امامی پور،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: تعارض زناشویی ناشی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن و رفتار غیرمسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است. یکی از روش های درمان آن، می تواند زوج درمانی باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی "زوج‌درمانی سیستمی- رفتاری" بر تمایزیافتگی خود و رضایت جنسی در هر یک زوجین دارای تعارض زناشویی بود. 
روش کار: روش پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را زوجین دارای تعارض زناشویی تشکیل دادند که از دی ‌ماه ۱۳۹۸ تا آذر ۱۳۹۹ به ۲ مرکز بهداشتی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در شهر تهران (به دلیل دسترسی آسان تر پژوهشگران، به این دو مرکز) مراجعه کرده بودند. برای شناسایی زوجین دارای تعارض از "پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدید نظر شده" (Marital Conflict Questionnaire Revised) استفاده شد. ۲۰ زوج (۴۰ تن) که نمره ۱۱۵ یا بیشتر از ۲۷۰ نمره کل پرسشنامه را کسب کرده بودند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و پس از همتاسازی، در ۲ گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل اطلاعات جمعیت شناختی، "شاخص رضایت جنسی" (Index of Sexual Satisfaction)، "سیاهه تمایزیافتگی خود" (Differentiation of Self Inventory) و "پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدید نظر شده" بود. روایی ابزار ها به روش نسبت روایی  محتوا و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفاکرونباخ سنجیده شد. "زوج‌درمانی سیستمی - رفتاری" طی ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای به‌صورت هفته‌ای یک‌ بار در مورد گروه مداخله اجرا شد. داده‌های جمع‌آوری ‌شده در نرم افزار آماری اس پی اس اس نسخه ۲۱ تحلیل شد. 
یافته ها: مداخله بر رضایت جنسی زنان (۰۵/۰>P ، ۰۰/۱۵=F)، رضایت جنسی مردان (۰۵/۰>P، ۲۷/۱۲=F)، تمایزیافتگی زنان (۰۵/۰>P ، ۵۴۱/۲۲=F) و تمایزیافتگی مردان (۰۵/۰>P ، ۹۲/۱۶=F) مؤثر بوده و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار مانده است.
نتیجه گیری: "زوج‌درمانی سیستمی- رفتاری" برافزایش میزان رضایت جنسی و تمایزیافتگی هر یک از زوجین اثربخش بوده است. پیشنهاد می شود از روش فوق به‌ عنوان روش درمانی کاربردی و مؤثر برای بهبود رضایت جنسی و تمایزیافتگی خود در زوجین دارای تعارض زناشویی استفاده شود. 
 
حسنی کریمی، مرجان جعفری روشن، آذین تقی پور،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( پاییز ۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: هوش هیجانی و سازگاری مجدد اجتماعی در پدیدآیی توانمندی اعتیاد کودکان کار تأثیرگذار است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی توانمندی اعتیاد بر اساس هوش هیجانی و میانجیگری سازگاری مجدد اجتماعی در کودکان کار شهر تهران بود .
روش کار: روش پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی بوده  و جامعه آماری پژوهش حاضر را کودکان کار ۱۲تا ۱۸سال شهر تهران در سال ۱۴۰۲ تشکیل می دادند. از میان آن ها ۲۱۵ تن با روش نمونه گیری غیر تصادفی و در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس توانمندی اعتیاد"  (Addiction Potential Scale)، "پرسشنامه هوش هیجانی" (Emotional Intelligence Questionnaire) و "مقیاس درجه بندی سازگاری مجدد اجتماعی (Social Readjustment Rating Scale) استفاده شد. روایی ابزارها با استفاده از روایی محتوا به روش کمی  و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفاکرونباخ اندازه گیری شد. داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۲۴ و آموس نسخه ۲۴ تحلیل شد.
یافته ها: هوش هیجانی  (۳۵۸/۰-=β، ۰۰۱/۰=P) سازگاری مجدد اجتماعی را در کودکان کار پیش بینی می کند. سازگاری مجدد اجتماعی (۴۶۱/۰=β، ۰۰۱/۰=P) توانمندی اعتیاد را در کودکان کار پیش بینی می کند. سازگاری مجدد اجتماعی همبستگی بین هوش هیجانی (۲۲۳/۰-=β، ۰۰۱/۰=P) با توانمندی اعتیاد را در کودکان کار میانجیگری می کند.
نتیجه گیری: توانمندی اعتیاد براساس هوش هیجانی با میانجیگری سازگاری مجدد اجتماعی پیش بینی می شود. به متخصصان روانشناختی و موسسات حمایت از کودکان کار پیشنهاد می شود در پیشگیری از اعتیاد کودکان کار به روش های تقویت هوش هیجانی و کنترل تنش این افراد تمرکز کنند.


 

صفحه 1 از 1     

مدیریت ارتقای سلامت  Journal of Health Promotion Management
Persian site map - English site map - Created in 0.1 seconds with 47 queries by YEKTAWEB 4710