الگوی حمایتی خانواده- مدرسه در توسعه استعدادهای ورزشی: یک مطالعه نظریه داده بنیاد
ولی ناصری پلنگرد1، شهاب بهرامی*2، شیرین زردشتیان3، بهرام یوسفی4
- دانشجوی دکتری، گروه مدیریت ورزشی، دانشکده تربیت بدنی، واحد کرمانشاه، دانشگاه آزاد اسلامی، کرمانشاه، ایران.
- استادیار گروه مدیریت ورزشی، دانشکده تربیت بدنی، واحد کرمانشاه، دانشگاه آزاد اسلامی، کرمانشاه، ایران.
- استادیار گروه مدیریت ورزشی، دانشکده تربیت بدنی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.
- دانشیار گروه مدیریت ورزشی، دانشکده تربیت بدنی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.
*نویسنده مسئول: شهاب بهرامی، گروه مدیریت ورزشی، دانشکده تریت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کرمانشاه، کرمانشاه، ایران، ایمیل: bahramishahab@yahoo.com
تاریخ دریافت مقاله:24/3/1399
تاریخ پذیرش مقاله:؟؟؟/1399
چکیده
مقدمه: یکی از چالش هایی که جوامع بشری همواره درگیر آن بوده اند، جستجو و گزینش افراد زبده و خبره برای یادگیری و انجام مهارت بوده است. حمایت خانواده و مدارس می تواند نقش مهمی در استعدادیابی و توسعه ورزش قهرمانی داشته باشد. مطالعه حاضر با هدف طراحی الگوی حمایتی خانواده- مدرسه در توسعه استعدادهای ورزشی صورت گرفت.
روش کار: این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با بکار گیری روش تحقیق داده بنیاد بر مبنای رهیافت نظامند Strauss & Corbin انجام گرفت. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختار یافته بوده و به منظور گرد آوری اطلاعات با به کارگیری روش نمونه گیری هدفمند با استراتژی گلوله برفی با 16 نفر از کارشناسان و خبرگان آشنا به مباحث استعدادیابی و توسعه استعداد مصاحبه انجام شد.
یافته ها: نتایج پژوهش حاضر، نشان دهنده ی استخراج 88 کد یا مفهوم اولیه از مصاحبه ها و نیز احصاء 29 مفهوم و 13 مقوله است که در قالب الگوی پارادایمی شامل (حمایت مالی و اقتصادی، حمایت عاطفی و رفتاری و حمایت اجتماعی) به عنوان پدیده محوری و شرایط علی (توسعه منابع و استاندارسازی)، شرایط زمینه ای (اجتماعی و رسانه ای)، شرایط مداخله گر (بروکراسی و ضعف مدیریتی)، راهبرد ها (راهبرد های متداول و راهبرد های آموزشی) و پیامدها (شکوفایی استعدادهای ورزشی و رقابت پذیری) قرار گرفت.
نتیجه گیری: نظام حمایتی خانواده به همراه نظام آموزش و همکاری بخش های مرتبط با ورزش با این دو نهاد را می توان عاملی مهم در جهت توسعه استعدادهای ورزشی کشور قلمداد کرد.
کلمات کلیدی: الگوی حمایتی، استعدادهای ورزشی، خانواده، مدرسه
مقدمه
شناخت و پرورش استعداد در بیش از ۵۰ سال گذشته از موضوعات مطالعاتی دانشگاهی بوده است [1]. از دیرباز جستجو و گزینش افراد زبده و نخبه برای یادگیری و انجام هر مهارت یکی از چالشهای بشر بوده است. ورزش و هنر از جهات متعدد با یکدیگر اختلاف دارند ولی در اینکه هر دو استعدادهای ویژهای را طلب میکنند بهگونهای چشمگیر، همانند و همساناند. مصداق آن، جمعیت زیادی است که ورزش میکنند و یا به کارهای هنری میپردازند، اما تعداد زیادی از آنها قهرمان میشوند [2].
در حوزهی توسعه و حمایت از استعدادهای ورزشی در این اواخر پژوهشگران شروع به بررسی نقش خانواده بهعنوان عاملی بااهمیت نمودهاند. تشخیص و توسعه استعداد بهعنوان فرایندی دوبخشی رابطهای ناگسستنی دارند که در آن تشخیص استعداد مقدم بر توسعه استعداد است. توسعه استعداد را میتوان تحت عنوان فرایند شناخت ورزشکارانی که توان برتری در ورزش رادارند، توصیف نمود [3]. بر اساس مفاهیم مشارکت خانواده، میتوان خانواده را واحدی دانست که نقش مهمی در رشد ورزشکاران و پیشرفت آنها بازی میکند. در حال حاضر، توجه به سمت اصول تئوریک مرتبط معطوف شده است که به افراد دانشگاهی در محیطهای علمی به درک آنچه که مربوط به نقش والدین بر ورزش است، کمک میکند. علاوه بر خانواده، نظام آموزشی یعنی مدرسه میتواند در توسعه استعدادهای ورزشی مؤثر باشد. بدون تردید معلمان بهعنوان مهمترین سرمایههای مدرسه نقشی اساسی در جهت بهبود فعالیتهای آموزشی و پرورشی ایفا میکنند. به همین منظور، حائز اهمیت است که به نقش مهم معلمان در ارزشیابی کودکان دارای استعداد، بهویژه در امر رشد توانمندیهای جسمی و بهکارگیری احتمالی و آمادهسازی افراد دارای استعداد در این زمینه اشارهکنیم [4].
نیاز اجتماعی به افراد مستعد در همه حیطههای توسعه رو به افزایش است، به همین خاطر لازم است که جامعه دیدگاه خود را نسبت به مدارس برتر ازنظر توسعهی کارآمد و مداوم تغییر دهد [5]. شکی نیست که تأثیر خانوادهها در همکاری با مدرسه در رشد کودکان دارای استعداد در موفقیت بیشتر آنها پدیدار میشود. در مورد دانشآموزان دارای استعداد ورزشی باید همه افراد دخیل در مدرسه بهصورت جدی به این دانش آموزان بپردازند و دانش آموزان مستعد تبدیل به یک هدف دائمی در تمرینهای هرروزه شوند؛ تمرینهایی که دربردارنده روشهای جدید، مؤثر و معنادار و تکنیکهای ورزشی هستند؛ همچنین نقش معلمان، معلمان تربیتبدنی و همکاری سازنده آنها با خانوادهها ضروری است [6]. هدف از برنامههای ورزشی موفقیتآمیز، هدایت و آموزش کودکان مستعد و در همان حال فراهم کردن فرصت برای رشد معلمانی است که روی این برنامهها کار میکنند. هرچند که فرضیه تدریس- یادگیری هنوز فاقد یک روششناسی منسجم است که بهآسانی برای دانشآموزان بااستعداد قابلاجرا باشد، بهدرستی میدانیم که میتوان این دانشآموزان را به صورتی معنادار تحت نظارت معلمان حرفهای و والدین همیار پرورش داد [5].
در خصوص توسعه استعدادهای ورزشی تابهحال مطالعاتی انجام شده است که بررسی چند مورد از آنها ما را در هدایت مطالعه یاری مینماید. نوری و صادقی در پژوهشی نشان دادند که مطالعات حوزه استعدادیابی ورزشی نوپا بوده و هنوز الگوی مشخص و همهجانبهای که دربرگیرنده همه ابعاد باشد، ارائه نشده است. تعداد معدودی از الگوها تأثیر شاخصهای ذاتی مانند ژنتیک را در شناسایی استعداد ورزشی مناسب میدانند؛ درحالیکه بیشتر پژوهشها الگوهایی که مبتنی بر ارزشیابی مهارت بعد از آموزش هستند، تعیینکننده میدانند. دسته شایان توجه دیگری از مطالعات همزمان با در نظر گرفتن شاخصهای مهارتی، بر شاخصهای حوزههای فیزیولوژیکی، آنتروپومتریکی و روانی نیز تکیه داشتند [7]. از طرفی، اسدی و همکاران در مطالعه ای به بررسی موانع استعدادیابی در ورزش ایران پرداختند، نتایج نشان داد که هفت مانع بهعنوان موانع اصلی استعدادیابی شامل موانع انسانی، موانع زیربنایی، موانع مالی، فرایندی، مدیریتی، علمی و پژوهشی و حمایتی – پشتیبانی شناسایی شدند. از بین موانع شناساییشده مانع انسانی بهعنوان مهمترین عامل شناسایی شد [8]. نظری و همکاران [9] با بررسی اولویت عوامل ارزیابی کیفیت توسعه استعدادیابی ورزشی از منظر ذینفعان گزارش کردند که توجه به خروجیها دارای بالاترین اولویت در بحث استعدادیابی ورزشی ایران بود. بعلاوه، نتیجهگیری شد که ارزیابی توسعه استعدادیابی بهعنوان زیرساخت ورزش حرفهای و قهرمانی میتواند باعث موفقیت ورزش کشور درصحنههای جهانی و بینالمللی شود. پیر محمدی نقش والدین در استعدادیابی ورزشی را به سه مرحله تقسیمبندی نموده است. در مرحله اول، والدین بهعنوان حامی ورزشکار نقش مهمی در گرایش یا عدم گرایش وی به یک ورزش خاص دارند در حقیقت در این مرحله درگیری و انتظارات والدین از ورزشکار با موفقیت و لذت و همچنین فشار و تنش آنان مرتبط است. در مرحله دوم نقش والدین بیشتر یک نقش مشارکتی است و در مرحله سوم ورزشکار خود را به بهبود اجرای کامل ملزم میکند درحالیکه نقش والدین کاملاً محدود میشود و صرفاً حمایت مالی انجام میدهند [10].
حسینی و همکاران عواملی همچون نگاه مدیران و مسئولان ورزش کشور به پایگاههای قهرمانی و مراکز استعدادیابی، تأثیر مسائل سیاسی بر عملکرد سازمانها و نهادهای مجری استعدادیابی، فقدان نظام جامع حمایت از ورزشکاران و مربیان نخبه، فقدان شایستهسالاری در تعیین مدیران و مربیان ورزشی کشور، فقدان طرح یکپارچه، اجرایی و ساختارمند در استعدادیابی وضعیت اقتصادی معیشتی خانوادههای دارای استعداد، امکانات و تجهیزات مناسب برای استعدادیابی و آمایش و قطببندی ورزشها در نقاط مختلف کشور را بهعنوان مهمترین تنگناها و چالشهای استعدادیابی در ورزشهای قهرمانی کشور میدانند [11]. کاشف عوامل وراثتی و محیطی را ازجمله عوامل مهم استعدادیابی ورزشی گزارش نمود [12].
Fredricks در پژوهش خود سه نقش اصلی والدین را در مراحل اولیه توسعه ورزشکاران بررسی و نقشهای، تحلیلکننده و الگوی الگو رو برای آنها ایفا میکردند. همچنین، در این راستا والدین در سالهای اولیه زندگی کودکان نقش هدایتکننده و کمککننده در انتخاب اینکه چه رشته ورزش را بازی کنند، عهدهدار هستند و به عبارتی به حمایت مالی و تدارکاتی از بچهها میپردازند. در ادامه، والدین نقش مفسر و تحلیلکننده را در موضوعات مرتبط با تحلیل تجربیات ورزش بچهها بر عهدهدارند و درنهایت والدین بهعنوان الگوهای ورزش و غیر ورزش برای بچهها به رفتارهای آنها در این مقطع و در آینده زندگی جهت میدهند [13].
Martindale و همکاران در پژوهش خود مشخصهها و مؤلفههای یک محیط پرورش استعداد کارآمد برای ورزش را طراحی نمودند مؤلفهها شامل: پرورش بلندمدت، فراهم کردن کیفیت، ارتباطات، درک ورزشکار، شبکۀ حمایت، محیط حمایتی و تلاش برانگیز و اصول پرورش بلندمدت است که در محیط پرورش میبایست بر آنها تأکید شود [14].
Kristiansen [15] بیان کردند که مدارس ورزش میتوانند نقش مثبتی در توسعه استعدادیابی داشته باشند و دولتها میتوانند از این مدارس با حمایت خود نقش مثبتی را ایفا نمایند. Robin و همکاران [16] در پژوهشی به مطالعهی تعامل همشیرگان در نقش تسهیل گر برای رشد استعداد در ورزش پرداختند، مصاحبههای پدیدارشناسی باز نگرانه ای با چهار گروه (9 نفره) از خواهران و برادران صورت گرفت که در آنها حداقل یکی از آنان در سطح نخبگان رقابت کرده بود. یافتهها چند موضوع در رتبهی بالاتر را معلوم کرد که بهصورت مثبت بر رشد ورزشکاران مستعد اثر میگذاشتند. Taylor & Collins در پژوهشی به بررسی نقش خانواده بهعنوان عاملی در رشد استعداد پرداختند، نتایج بیانگر نقش خانوادهها در رشد استعدادهای جوانان بود، همچنین نتایج نشان داد مشارکت خانوادهها در فعالیتهای فرزندان موجب رشد استعدادهای آنان میشود. همچنین در این پژوهش دو درون دادهی احتمالی پیشنهادشده که میتواند برای تأثیرگذاری مشارکت خانواده سودمند باشند: اول تمرکز روی خانواده بهصورت یک کل و دوم تمرکز بر نقشی که اعضای متفاوت خانواده میتوانند بازی کنند [17]. به اعتقاد Bremer مسئله و مشکل اصلی در بحث استعدادیابی ورزشی در مرحله پرورش استعداد نمود بیشتری پیدا میکنند [18].
Sladjana و همکاران در پژوهشی به بررسی نقش خانواده و مدرسه در شناسایی کودکان دارای استعداد در ورزش پرداختند. نتایج بیانگر این بود که کودکان در ابتدا تحت تأثیر خانوادههایی قرار میگیرند که در امر ورزش مشارکت دارند و حمایت از آن بستگی به سطح مشارکت آنها در ورزش، رابطهی آنها باارزشهای ورزشی و نقش ورزش در زندگیشان دارد. همچنین در همکاری بین خانواده و مدرسه، امکان شناسایی صحیح کودکان دارای استعداد برای ورزش و نیز امکان نظارت مداوم در این زمینه مشاهده شد [6].
در داخل کشور در زمینه ی حمایت خانواده ها و نظام آموزشی (مدرسه) در مدیریت و توسعه ی استعدادهای ورزشی تا کنون پژوهشی انجام نشده است؛ و اغلب پژوهشهای انجامشده به تدوین شاخصهای استعدادیابی و الزامات آن در رشتههای مختلف تیمی و انفرادی پرداختهاند که هیچگاه به ارائه یک الگوی اجرایی نظاممند و کاربردی منجر نشده است؛ و بیشتر افرادی که دارای استعدادهای ورزشی هستند بعد از شناسایی در مراحل بعدی به دلیل تمکن مالی ضعیف و عدم حمایت های لازم (مالی، عاطفی، ...) عملاً از ادامه مسیر باز خواهند ماند. مطالعه حاضر با هدف طراحی الگوی حمایتی خانواده- مدرسه در توسعه استعدادهای ورزشی صورت گرفت.
روش کار
در پژوهش حاضر از نظریه داده بنیاد مبتنی بر رهیافت نظاممند Strauss & Corbin [19] استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل مدیران و مشاوران و خبرگان دست اندرکار حوزه استعدادیابی ورزشی کشور می باشند. پژوهش حاضر به روش کیفی بوده و نمونهگیری به شیوه هدفمند و نظری و از میان مطلعین کلیدی انجام شد. در این روش تعداد نمونه در حین انجام کار مشخص میگردد و نمونه گیری تا زمانی که دادهها به اشباع نظری برسند ادامه مییابد. اشباع نظری به این مفهوم است که محقق جمعآوری دادهها را تا زمانی ادامه میدهد که دادههای جدید در واقع تکرار دادههای قبلی باشد و دیگر مفهومی جدید که نیاز به کدگذاری جدید یا گسترش کدها و طبقات موجود داشته باشد به دست نیاید [19]. شرکت کنندگان بخش کیفی این پژوهش را 16 نفر از کارشناسان و خبرگان مطلع و آگاه به حوزهی استعدادیابی تشکیل داده است.
جهت جمعآوری دادهها، از مصاحبههای عمیق و نیمه ساختار یافته با خبرگان و متخصصین حوزه استعداد یابی استفاده شد. سوالات پژوهش یک هفته قبل از شروع مصاحبه برای مصاحبه شوندگان ارسال گردید. تا در روز مصاحبه با آمادگی کامل در مصاحبه حضور داشته باشند. در راستای دستیابی به این هدف، سؤالها بر اساس رهیافت نظاممند Strauss & Corbin [19] به این شرح مطرحشدهاند: شرایط علی حمایت خانواده و مدرسه در توسعه استعدادهای ورزشی کدام اند؟ مولفه های اصلی در طراحی الگوی حمایت خانواده و مدرسه در توسعه استعدادهای ورزشی کدام اند؟ راهبردها در بهکارگیری رویکرد توسعه استعدادهای ورزشی در الگوی حمایتی خانواده و مدرسه کدامند؟ بستر حاکم بهکارگیری رویکرد توسعه استعدادهای ورزشی در طراحی الگوی حمایتی خانواده و مدرسه کدامند؟ پیامدها یا عوامل پس آیندی بهکارگیری رویکرد توسعه استعدادهای ورزشی در طراحی الگوی حمایتی خانواده و مدرسه کدماند؟
برای هر کدام از مصاحبه ها بین 60-45 دقیقه زمان در نظر گرفته شد. مصاحبهها ضبط و بلافاصله بعد از مصاحبه مورد تحلیل قرار گرفت. از آنجایی که از گراندد تنوری برای تحلیل دادهها استفاده شد؛ بنابراین بر اساس کدگذاری سه مرحلهای شامل: کدگذاری باز، محوری و کدگذاری گزینشی یا انتخابی به منظور تحلیل دادهها استفاده گردید. در این کد گذاری سه مرحلهای دادهها به صورت مستمر مورد بازبینی و پایش قرار گرفتند. در مرحله اول داده هایی که حول یک مفهوم بودند گرد آوری شدند در مرحله دوم مفاهیمی که معنای مشترک داشتند در قالب مقولات که در سطح انتزاعیتر نسبت به مفاهیم قرار دارند سازماندهی شدند. در مرحله آخر (کد گذاری گزینشی) مقولاتی که بار معنایی و محتوایی مشترکی داشتند در ذیل طبقات ویژهای قرار داده شدند. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار مطالعات کیفی NVIVO10 استفاده گردید.
در بررسی پایایی مصاحبه با روش توافق درون موضوعی بین کدگذاران محقق از یک همکار پژوهش (کدگذار یا ارزیاب) کمک گرفت. سپس محقق همراه این همکار پژوهش چند مصاحبه را بهصورت تصادفی انتخاب و مجدداً کدگذاری کرد. فرمول 1 برای محاسبه درصد توافق کدگذاران (شاخص تکرارپذیری)، استفادهشده است [20].
|