[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
روان پرستاری
AWT IMAGE
..
آموزش پرستاری
AWT IMAGE
..
پژوهش پرستاری
AWT IMAGE
..
سالمندشناسی
AWT IMAGE
AWT IMAGE
..
تحقیقات کیفی
AWT IMAGE
..
سامانه جامع رسانه ها
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۱۴ نتیجه برای حمایت اجتماعی

منصوره قدوسی، محمد حیدری، ناهید دخت شریفی نیستانک، سارا شهبازی،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

 

چکیده

 

مقدمه: بیماری مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک بیماری پیشرونده و تحلیل برنده غلاف میلین سلول های عصبی مرکزی است که عوارض آن مشکلات جسمی و روانی به دنبال دارد. به نظر می­رسد که حمایت اجتماعی، تنش های روانی فرد را کنترل کرده و سبب بهبود کیفیت زندگی می­شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین همبستگی حمایت اجتماعی درک شده و برخی عوامل جمعیت شناسی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.

 

مواد و روش ها: این مطالعه پژوهشی از نوع توصیفی-همبستگی بوده که ۳۹۵ بیمار مبتلا از انجمن MS شهر تهران با روش نمونه گیری مستمر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، "پرسشنامه حمایت اجتماعی" نورتوس (SSQ) بود. ضریب آلفای کرونباخ برای ابزار فوق معادل ۹۰/۰ گزارش شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ صورت گرفت.

 

یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد که ۵/۳۹ در صد بیماران، از حمایت اجتماعی درک شده در سطح متوسط برخوردار بودند. بین حمایت اجتماعی درک شده با سن (۰۰۳/۰P=)، میزان تحصیلات (۰۲۹P=)، وضعیت اشتغال (۰۳۱/۰P=) و درآمد ماهیانه (۰۰۱/۰>P) همبستگی معنی داری مشاهده شد، اما بین حمایت اجتماعی درک شده با جنسیت، وضعیت تأهل، ابتلای خانواده یا اقوام به مولتیپل اسکلروزیس، مدت تشخیص بیماری و سابقه بستری در بیمارستان همبستگی معنی داری دیده نشد.

 

نتیجه گیری: از آنجایی که حدود ۳/۰ درصد از واحد های مورد پژوهش از درک حمایت اجتماعی پایینی برخوردار بودند و برخورداری از حمایت اجتماعی بالا در مواجهه و سازگاری بهتر با بیماری و عوامل تنش زا نقش بسزایی دارد. پرستاران می توانند با شناسایی گروه های پر خطر از انزوای این گروه از بیماران جلوگیری نمایند و با ارا ئه مداخلات حمایتی مناسب در جهت ارتقای کیفیت زندگی آن ها اقدام شود.

 
زینب علیزاده ، طاهره اشک تراب، ملاحت نیک روان مفرد ، فرید زایری ،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده

 

مقدمه: رفتارهای خودمراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی برای مدیریت مناسب بیماری ضروری است. حمایت اجتماعی می تواند روی پذیرش درمان و مراقبت در بیماران مبتلا به بیماری های مزمن تأثیر داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین همبستگی حمایت اجتماعی درک شده و رفتارهای خودمراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد.

 

مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی-همبستگی، ۱۷۰ بیمار مبتلا به نارسایی قلبی بستری در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی با روش مبتنی بر هدف مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات به وسیله پرسشنامه اطلاعات جمعیت‌شناسی و مربوط به بیماری، "پرسشنامه حمایت اجتماعی درک شده""Perceived Social Support Questionnaire" و "مقیاس اروپایی رفتار خودمراقبتی نارسایی قلبی" "European Heart Failure Self-Care Behavior Scale" در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی جمع آوری شد. روایی محتوا و صوری ابزارها و  همچنین میزان پایایی ابزارها با استفاده از دو روش همسانی درونی و روش" آزمون- باز آزمون" اندازه گیری شد. اطلاعات در نوبت های کاری صبح و عصر، از طریق مصاحبه پژوهشگر با بیماران جمع آوری شد و توسط نرم افزارSPSS   نسخه ۱۸مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

 

یافته ها:  میانگین و انحراف معیار نمره حمایت اجتماعی درک شده ۷/۱۶±۱۳/۵۶  و میانگین و انحراف معیار نمره رعایت رفتارهای خودمراقبتی ۳/۱۲±۳۵/۳۹ بود. در زمینه ابعاد حمایت اجتماعی درک شده، بیشترین میزان حمایت مربوط به حمایت عاطفی بود. افراد مورد مطالعه بیشترین میزان حمایت عاطفی، ابزاری، اطلاعاتی و ارزیابی را از همسرخود دریافت می کردند. بر اساس نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین حمایت اجتماعی درک شده و ابعاد آن با رعایت رفتارهای خودمراقبتی همبستگی مستقیم و معنی داری وجود داشت (P<۰,۰۰۱).

 

نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بیانگر همبستگی مستقیم و معنی دار حمایت اجتماعی درک شده و رفتارهای خودمراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی است.

 


علی نویدیان، فتیحه کرمان ساروی، شهین دخت نوابی ریگی، سامان صابر، فرشید سعیدی نژاد،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۸-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: حمایت اجتماعی در سازگاری زنان با تنیدگی های پس از زایمان برای قبول نقش جدید و ارائه مراقبت بهتر به نوزاد و حفظ سلامت مادران بسیار اهمیت دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین همبستگی تنیدگی پس از زایمان و حمایت اجتماعی در زنان نخست زای مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر زاهدان انجام شد. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی-همبستگی است که بر روی۱۶۰ نفر از زنان نخست زایی که برای دریافت مراقبت های پس از زایمان به مراکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در سال ۱۳۹۳ مراجعه کرده اند، به روش نمونه گیری در دسترس انجام شد. پرسشنامه های داده ها شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس تنیدگی پس از زایمان" (Postpartum Stress Scale -PSS)، و "پرسشنامه حمایت اجتماعی پس از زایمان" Questionnaire Postpartum)(Social Support بود. روایی محتوا و پایایی به روش آلفای کرونباخ اندازه گیری و تأیید شد. داده ها با نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۱۸ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: بین حمایت اجتماعی و تنش های پس از زایمان رابطه معکوس و معناداری وجود داشت (۰۰۰۱/۰=P، ۶۲/۰- =r). بر اساس آزمون آنالیز رگرسیون نمره حمایت اجتماعی، طول مدت ازدواج، جنسیت نوزاد، قومیت مجموعاً ۵۵ درصد تغییرات نمره تنیدگی پس از زایمان را تبیین می کنند. نتیجه گیری: حمایت های اجتماعی، جنسیت نوزاد، طول مدت ازدواج و قومیت در پیش بینی تنیدگی پس از زایمان نقش مهمی داشتند. لذا افزایش حمایت های اجتماعی در برنامه های مراقبتی پس از زایمان پیشنهاد می شود.
سمیه فلاح، ماهرخ دولتیان، سید مهدی صابری، حمید علوی مجد، علیرضا جباری، زهره محمودی،
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: تبدیل خواهی جنسی(Conversion of Sex) در ایران نیز همانند سایر نقاط جهان به عنوان یک مشکل بزرگ پزشکی-اجتماعی مطرح است. اغلب فرهنگ‌ها فرآیند تغییر جنسیت به عنوان موضوعی در حوزه مطالعات جنسیت را کمتر مورد توجه قرارگرفته است. پژوهش حاضر با هدف تعیین همبستگی حمایت اجتماعی با عملکرد جنسی در مردان دچار اختلال هویت جنسی بعد از عمل جراحی تغییر جنسیت در استان تهران انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه توصیفی-همبستگی، جمعیت مورد مطالعه شامل ۸۵ نفر از مردان تراجنسیتی واجد شرایط مراجعه کننده به دی کلینیک میرداماد تهران سال ۹۲ به روش نمونه گیری از نوع در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل سه پرسشنامه جمعیت شناختی، "شاخص عملکرد جنسی زنان" (Female Sexual Function Index) و "مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی درک شده" و (Multidimensional Scale of Perceived Social Support) بود. روایی محتوا توسط ۱۰ تن از اعضاء هیئت علمی و پایایی از طریق آزمون مجدد تأیید شد. داده‌های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری اس پی اس اس نسخه ۱۷ مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته‌ها: شیوع کلی اختلال عملکرد جنسی ۸۴ درصد و بیشترین فراوانی درحیطه ها مربوط به حیطه درد ۷۷ درصد و ارگاسم ۵۳ درصد درمردانی که تغییر جنسیت داده‌اند، می‌باشد. همچنین ۵۱/۸درصد افراد از حمایت اجتماعی پایینی برخوردار بودند و در بین ابعاد میانگین حمایت اجتماعی از سوی خانواده بیشتر بوده است (۵۳/۳).
نتیجه‌گیری: مردان تراجنسیتی از حمایت اجتماعی و عملکرد جنسی پایینی بعد از جراحی برخوردار بودند. لذا آگاهی از امکان اختلال عملکرد جنسی قبل از عمل به بیماران توصیه می‌شود.


سید صادق نبوی، فرامرز سهرابی،
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: خودکارآمدی و حمایت اجتماعی از عوامل تأثیرگذار در سلامت روان افراد محسوب می‌شود و به آن‌ها کمک می‌کند تا با شرایط تنش‌زا کنار بیایند و آسیب روانی کمتری را تجربه نمایند. هدف پژوهش حاضر پیش بینی سلامت روان معلمان بر اساس خودکارآمدی، حمایت اجتماعی و وضعیت اقتصادی-اجتماعی است.
روش کار: در پژوهش توصیفی- همبستگی حاضر، جامعه آماری شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی و متوسطه دوم شهر تهران بود که از میان آن‌ها تعداد ۴۴۷ نفر با روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده‌های پژوهش از "پرسشنامه سلامت عمومی " (۲۸-GHQ- General Health Questionnaire)، "پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران"(Sherer et al General Self-efficacy Questionnaire)، "پرسشنامه حمایت اجتماعی" واکس و همکاران (Wax et al Social Support Questionnaire) و فرم مشخصات جمعیت شناختی استفاده به عمل آمد. در مطالعه حاضر، پایایی پرسشنامه‌های مذکور بررسی و تأیید شده است. تحلیل داده‌ها با نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۲۲ انجام شد.
یافته‌ها: بین متغیرهای خودکارآمدی و حمایت اجتماعی با نشانه‌های جسمانی، اضطراب و بی‌خوابی، اختلال در کارکردهای اجتماعی و افسردگی رابطه منفی معناداری وجود دارد. لذا خودکارآمدی و حمایت اجتماعی می‌توانند تغییرات مربوط به نشانه‌های جسمانی، اضطراب و بی‌خوابی، اختلال در کارکردهای اجتماعی و افسردگی را در بین معلمان به گونه‌ای معنادار (۰۰۱/۰ > P) تبیین و پیش‌بینی کنند. همچنین بین متغیرهای وضعیت مسکن و حقوق و مزایا با اضطراب و بی‌خوابی رابطه منفی معناداری وجود دارد، لذا آن‌ها می‌توانند اضطراب و بی‌خوابی را در بین معلمان به گونه‌ای معنادار (۰۵/۰ > P) تبیین و پیش‌بینی کنند.
نتیجه گیری: همبستگی منفی بین متغیرهای خودکارآمدی و حمایت اجتماعی با نشانه‌های جسمانی، اضطراب و بی‌خوابی، اختلال در کارکردهای اجتماعی و افسردگی نشان می‌دهد که آن متغیرها می‌توانند علائم اختلال روانی را در بین معلمان پیش‌بینی نمایند. بنابراین، هرچه خودکارآمدی و حمایت اجتماعی در بین معلمان بالاتر باشد از سلامت روان بهتری برخوردارهستند. پیشنهاد می‌شود با بکارگیری شیوه‌هایی برای افزایش خودکارآمدی معلمان و فراهم نمودن حمایت اجتماعی، به ارتقای سطح سلامت روان در بین آن‌ها کمک شود.

 
نسترن منصوریه، حمید پورشریفی، محمدرضا تابان صادقی، محمد رضا صیرفی،
دوره ۶، شماره ۵ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: نارسایی قلبی به عنوان یک بیماری مزمن یک مشکل رو به رشد در جوامع می می‌باشد. حمایت اجتماعی و درک از بیماری دو متغیر مهم در خود مراقبتی است. هدف پژوهش حاضر تعیین همبستگی حمایت اجتماعی و خود مراقبتی در بیماران نارسایی قلبی با نقش میانجی درک از بیماری است.
روش کار: این مطالعه توصیفی-همبستگی می‌باشد که درسال ۲۰۱۶ دربیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام شده است. ۱۴۹ بیمار ازطریق روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. جمع آوری داده‌ها با پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی،"مقیاس اروپایی رفتا ر خودمراقبتی نارسایی قلبی" (European Heart Failure Self-Care Behavior Scale)، "پرسشنامه کوتاه درک از بیماری" (Brief Illness Perception Questionnaire) و"مقیاس حمایت اجتماعی" ( (Social Support Scale انجام شد. روایی وپایایی ابزار هادر مطالعات قبلی تأیید شده است. تحلیل داده‌ها با نرم افزار اس پی اس اس ۲۱ وآزمون سوبل انجام شد.
یافته‌ها: بین حمایت اجتماعی و خود مراقبتی همبستگی معنی داری (۵۱۸/۰- = r، ۰۱/۰ > P) مشاهده شد. نتایج آزمون سوبل برای بررسی نقش میانجی درک ازبیماری در رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و خود مراقبتی (۷۳/۴- = Sobel test، ۰۱/۰ > P) نشان داد.
نتیجه گیری: درک از بیماری به عنوان میانجی وهمچنین پلی میان حمایت اجتماعی وخودمراقبتی می‌باشد. پیشنهاد می‌شود پرستاران، روان شناسان سلامت و پزشکان این متغیرها را شناسایی کرده و آن‌ها را دراولویت های آموزش خود مراقبتی قرار دهند.

 
سوده مقصودی، سعیده گروسی، زهرا خواجویی نژاد،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: همودیالیز به عنوان روش درمانی انتخابی در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی، سبب بروز تنش و محدودیت‌هایی در فعالیت روزانه و تغییر در شیوه زندگی می‌شود. حمایت اجتماعی ممکن است پیامدهای این بیماری را کاهش و سلامت اجتماعی را افزایش دهد. هدف این مطالعه تعیین همبستگی حمایت اجتماعی با سلامت اجتماعی بیماران تحت درمان با همودیالیز در شهر کرمان است.
روش کار: در مطالعه توصیفی-همبستگی حاضر، جامعه آماری کلیه بیماران تحت درمان با همودیالیز شهر کرمان بود که از میان آن‌ها ۱۷۰ نفر بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از "پرسشنامه سلامت اجتماعی keye " (keyes Social Health Questionnaire)، "پرسشنامه‌های حمایت اجتماعی Yan & Sellick "(Social Support Questionnaire Yan & Sellick)،"پرسشنامه حمایت اجتماعی Sarason& Levin " (SSQ-Sarason& Levin Social Support) و" پرسشنامه حمایت اجتماعی Norbeck " (NSSQ-Norbeck Social Support Questionnaire) به دست آمده‌اند. در مطالعه حاضر، روایی و پایایی پرسشنامه‌های مورد استفاده بررسی و تأیید شده است. تحلیل داده‌ها با نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۲۱ انجام شد.
یافته‌ها: بین سلامت اجتماعی و متغیرهای حمایت عاطفی، حمایت خدماتی- عملی، اطلاعاتی و مالی و علت بیماری رابطه معنی داری وجود دارد. لذا از میان ابعاد متغیر حمایت اجتماعی، متغیرهای حمایت عاطفی و حمایت اطلاعاتی می‌توانند تغییرات سلامت اجتماعی را در بین بیماران تحت درمان با همودیالیز به گونه‌ای معنادار (۰۰۱/۰ > P) تبیین و پیش بینی کنند.
نتیجه گیری: همبستگی معنادار بین دو متغیر حمایت اجتماعی و سلامت اجتماعی در بیماران تحت درمان با همودیالیز نشان می‌دهد که هر چه بیماران از حمایت اجتماعی برخوردار باشند سلامت اجتماعی‌شان افزایش می‌یابد. لذا آموزش برنامه‌هایی مانند حمایت عاطفی و اطلاعاتی همدلی، مهربانی، و حمایت اطلاعاتی در رابطه با حل مسائل روزانه و مربوط به بیماری به اطرافیان بیمار پیشنهاد می‌شود.
 
سمیه محمد حسینی نژاد، سعید ملیحی الذاکرینی، حمیدرضا نشاط،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

مقدمه: بیماری عروق کرونری به عنوان شایع‌ترین بیماری قلبی عروقی است که منجر به مرگ، ناتوانی و تحمیل هزینه‌های اقتصادی بسیاری بر جوامع می‌گردد. این مطالعه با هدف تعیین همبستگی شانس ابتلاء به انسداد عروق کرونری با تنش ادراک شده، هوش معنوی، سبک زندگی اسلامی و حمایت اجتماعی در مراجعه کنندگان به بیمارستان ولی عصر (عج) قم انجام گردید.
روش کار: این مطالعه به روش توصیفی-همبستگی و بر روی ۱۲۲ نفر نمونه آماری (۶۹ نفر بیمار و ۵۳ نفر در گروه افراد سالم) که به صورت داوطلبانه از بیمارستان ولی عصر (عج) قم انتخاب شده بودند انجام گرفت، که تشخیص انسداد ویا عدم انسداد از روی نتایج آنژیوگرافی تعیین شد. به منظور گردآوری داده‌ها از ابزارهای "مقیاس تنش ادراک شده" (Perceived Stress Scale)، و "مقیاس هوش معنوی جامع" (Integrated Spiritual Intelligence Scale) "آزمون سبک زندگی اسلامی" (Islamic Life Style Test) و "مقیاس حمایت اجتماعی چند بعدی ادراک شده" (Multidimensional Scale of Perceived Social Support)، استفاده گردید. روایی و پاپایی ابزارها در مطالعات گذشته تأیید شده است. داده‌های بدست آمده با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۲۲ تحلیل گردید.
یافته‌ها: با افزایش نمره افراد در متغیر حمایت اجتماعی ادراک شده وهوش معنوی، شانس ابتلا به انسداد عروق کرونری کاهش یافت و با افزایش نمره فرد در متغیر تنش ادراک شده، شانس ابتلا به انسداد عروق کرونری افزایش داشته است (۰۰۱/۰ > P). بین سبک زندگی اسلامی و شانس ابتلا به انسداد عروق کرونری بصورت معناداری همبستگی وجود نداشت (۰۰۱/۰ < P).
نتیجه گیری: بین تنش ادراک شده، هوش معنوی و حمایت اجتماعی واحتمال ابتلاء انسداد عروق کرونری همبستگی وجود دارد. لذا پیشنهاد می‌شود که مبتلایان به انسداد عروق کرونری در کارگاهای آموزشی جهت تقویت هوش معنوی و تنش زدایی شرکت کنند.
 
سپیده وحیدهرندی، مجتبی انصاری شهیدی، سید عباس حقایق، زهره رئیسی،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: گرایش به جراحی زیبایی و اقدام به آن می تواند تحت تاثیر عوامل مختلف جسمانی، روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی باشد. این مطالعه با هدف همبستگی رضایت جنسی و حمایت اجتماعی درک شده با گرایش به عمل جراحی زیبایی انجام شد.
روش کار: روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری، شامل کلیه مراجعه کنندگان طالب جراحی زیبایی در یکماه در سال ۱۳۹۹ به ۳ کلینیک منتخب شهر تهران بودند که در مجموع ۹۰۰ تن برآورد شدند. ۳۲۲ تن از به روش نمونه گیری غیرتصادفی سهمیه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه جمعیت شناختی، "پرسشنامه رضایت جنسی" (Sexual Satisfaction Questionnaire)، "مقیاس حمایت اجتماعی درک شده" (Perceived Social Support Scale)  و "مقیاس پذیرش جراحی زیبایی" (Acceptance of Cosmetic Surgery Scale) استفاده شد. روایی سازه ابزارها به روش تحلیل عاملی تاییدی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ تایید شد. داده‌ های جمع آوری شده در نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۱۹ تحلیل شد. 
یافته ها: گرایش به جراحی زیبایی با رضایت جنسی (۲۰۸/۰-=r) و حمایت اجتماع درک شده (۳۳۸/۰-=r) همبستگی منفی و معنادار دارد (۰۵/۰>P). همچنین حمایت اجتماعی درک شده (۲۹/۰-=β) و رضایت جنسی (۱۹/۰-=β) در مجموع ۱۵ درصد از واریانس گرایش به جراحی زیبایی را پیش بینی می کنند (۰۵/۰>P).
نتیجه گیری: گرایش به جراحی زیبایی با رضایت جنسی و حمایت اجتماع درک شده همبستگی منفی و معنادار دارد. لذا حمایت اجتماعی و رضایت جنسی گرایش به جراحی را پیش بینی می کند. پیشنهاد می شود که روانشناسان و مشاوران جهت کاهش گرایش غیر ضروری افراد به جراحی زیبایی، نقش حمایت اجتماعی و رضایت جنسی را مورد توجه قرار دهند.
 
سعیده صفری، علی اکبر سلیمانیان، محمود جاجرمی،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: اعتیاد به اینترنت و کاهش ادراک حمایت اجتماعی خانواده در میان نوجوانان موجب آسیب های اجتماعی                         گسترده ای در سطح جامعه می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش "واقعیت درمانی" بر اعتیاد به اینترنت و ادراک حمایت اجتماعی خانواده در دختران نوجوان انجام شد.
روش کار: روش پژوهش حاضر نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل ۲۲۰ تن از نوجوانان دختر متوسطه دوم در استان خراسان شمالی در شهرستان بجنورد در سال ۱۳۹۹بود. ۳۰ تن به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده (قرعه کشی) در یک گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند (در هر گروه ۱۵ تن). ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، "آزمون اعتیاد به اینترنت" (Internet Addiction Test) و "مقیاس ادراک حمایت اجتماعی-خانواده" (Perceived Social Support – Family Scale) بود. روایی صوری به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. پیش از شروع مداخله ابزارهای پژوهش توسط گروه ها تکمیل شده بود. گروه مداخله به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای آموزش را دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش قرار گرفت. پس از اتمام مداخله و انجام پس آزمون، یک ماه بعد نیز ابزارها توسط هر ۲ گروه تکمیل شد. سپس در انتهای پژوهش گروه کنترل نیز آموزش ها را دریافت کردند. تحلیل داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۲۲ انجام شد.
یافته ها: بعد از مداخله، بین گروه مداخله با گروه کنترل، در هر ۲ متغیر اعتیاد به اینترنت (۰۲/۲۳=F  و۰۰۱/۰= P) و ادراک حمایت اجتماعی-خانواده  (۰۱/۱۵=F  و۰۰۱/۰= P) تفاوت معنادار وجود داشت.  با توجه به مقادیر اندازه اثر، ۴۵ درصد تغییرات در اعتیاد به اینترنت و ۳۴/۰ درصد تغییرات در ادراک حمایت اجتماعی -خانواده ناشی از آموزش "واقعیت درمانی" است (۰۰۱/۰=P).
نتیجه گیری: استفاده از آموزش "واقعیت درمانی" در کاهش اعتیاد به اینترنت دختران نوجوان و افزایش ادراک حمایت اجتماعی -خانواده مؤثر است. پیشنهاد می گردد مشاوران برای ارتقای توانمندی های فردی و کاهش اعتیاد به اینترنت و درک بیشتر حمایت خانواده در نوجوانان از آموزش فوق استفاده کنند.
 
قربانعلی عاطفی هنزنی، عالیه شکربیگی، امیدعلی احمدی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار از عوامل نظیر دینداری و حمایت اجتماعی خانواده تأثیر می پذیرد که حمایت اجتماعی خانواده خود تحت تأثیر دینداری قرار دارد. هدف پژوهش حاضر تعیین روابط ساختاری بین دینداری و سلامت اجتماعی در زنان سرپرست خانوار با میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده بود.
روش کار: روش پژوهش توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل تمام زنان سرپرست خانوار شهر رشت در سال ۱۳۹۸ بود. از میان آن ها ۳۵۸ تن به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه جمعیت شناختی،  "پرسشنامه دینداری" (Religiosity Questionnaire)، "پرسشنامه سلامت اجتماعی" (Social Well-being Questionnaire)، و "پرسشنامه حمایت اجتماعی خانواده" (Family Social Support Questionnaire) استفاده شد. روایی ابزارها با استفاده از روایی محتوا به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ اندازه گیری شد. تحلیل داده های جمع اوری شده در نرم افزارهای اس پی اس اس- ۲۴ و آموس- ۲۴ انجام شد.
یافته ها: ضریب مسیر کل بین دینداری و حمایت اجتماعی خانواده (۰۱/۰>P، ۲۶۶/۰=β) و ضریب مسیر کل بین حمایت اجتماعی خانواده و سلامت اجتماعی (۰۱/۰>P، ۴۹۲/۰=β) مثبت و در سطح ۰۱/۰ معنادار بود. ضریب مسیر غیرمستقیم بین دینداری و سلامت اجتماعی مثبت با میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده در سطح ۰۱/۰ معنادار بود (۰۱/۰>P، ۱۳۱/۰=β).
نتیجه گیری: حمایت اجتماعی خانواده همبستگی بین دینداری و سلامت اجتماعی را در بین زنان سرپرست خانوار میانجیگری می کند. جهت توانمندسازی و ارتقای سلامت روان زنان سرپرست خانوار برگزاری کارگاه های آموزشی تحت عنوان دینداری و ارائه حمایت اجتماعی خانواده به این زنان پیشنهاد می شود.
 
سیده مژده علی‌نیای مقدم پور، سیده مریم موسوی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: بهزیستی روانشناختی پرستاران یکی از عوامل اصلی بهداشت روانی می باشد و شناسایی عوامل موثر بر آن از اهمیت بالایی برخوردار است. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین روابط ساختاری بین حمایت اجتماعی ادراک شده و خودکارآمدی عمومی با بهزیستی روانشناختی با میانجی تاب آوری در پرستاران انجام شد. 
روش کار: این پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این مطالعه، پرستاران مراکز آموزشی و درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی گیلان در شهر رشت در سال ۱۴۰۲ بودند. ۲۸۰ پرستار به روش در دسترس، شرکت داشتند. داده ها با پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده" (Multidimensional Scale of Perceived Social Support)، "مقیاس خودکارآمدی عمومی"(General Self Efficacy Scale)،"مقیاس های بهزیستی روانشناختی ریف" (Ryff 's Scales Psychological Well-Being) و "مقیاس تاب آوری کانر- دیویدسون" (Connor-Davidson Resilience Scale) پاسخ دادند. روایی ابزارها به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ محاسبه شد. تحلیل داده ها در نرم افزارهای آماری اس پی اس اس نسخه ۲۴ و آموس نسخه ۲۴ انجام شد.
یافته ها: الگوی پیشنهادی براساس شاخص های برازندگی از برازش مطلوب برخوردار است (۵۹۶/۲=df/ x۲، ۹۸۲/۰=CFI، ۹۷۱/۰=NFI و ۰۷۸/۰=RMSEA). علاوه براین،  حمایت اجتماعی ادراک شده (۳۰۷/۰=β)، خودکارآمدی عمومی (۲۱۸/۰=β) و تاب آوری (۳۵۰/۰=β) با بهزیستی روانشناختی همبستگی مستقیم مثبت و معنادار دارند. همچنین حمایت اجتماعی ادراک شده (۳۴۰/۰=β) و خودکارآمدی (۵۵۳/۰=β) همبستگی مستقیم مثبت و معنادار با تاب آوری دارند (۰۵/۰>P). همچنین نیز حمایت اجتماعی ادراک شده (۳۵۰/۰=β) و خودکارآمدی عمومی (۴۱۱/۰=β) با میانجی گری تاب آوری با بهزیستی روانشناختی همبستگی مثبت و معنادار دارند (۰۵/۰>P). 
نتیجه گیری: حمایت اجتماعی ادراک شده و خودکارآمدی عمومی به صورت مستقیم و به صورت غیر مستقیم به واسطه تاب آوری سبب افزایش و بهبود بهزیستی روانشناختی می شود. جهت ارتقاء بهزیستی روانشناختی پرستاران برگزاری کارگاه های آموزشی تحت عنوان خودکارآمدی عمومی، حمایت اجتماعی ادراک شده و تاب آوری پیشنهاد می شود. 
 
یاسمن اکبرزاده، سارا هاشمی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: کانون کنترل سلامت و حمایت اجتماعی ادراک شده از جمله عوامل مؤثر بر سازگاری روانی- اجتماعی با بیماری هستند. هدف پژوهش حاضر پیش بینی سازگاری روانی- اجتماعی با بیماری براساس کانون کنترل سلامت با میانجیگری حمایت اجتماعی ادراک شده در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک بود. 
روش کار: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک مراجعه کننده به کلینیک های غرب شهر تهران در بهار سال ۱۴۰۲ تشکیل دادند. از میان آن ها، ۲۰۸ تن به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس جمعیت شناختی، "مقیاس سازگاری روانی- اجتماعی با بیماری" (Psychosocial Adjustment to Illness Scale)، "مقیاس چندوجهی کانون کنترل سلامت" (Multidimensional Health Locus of Control Scale) و "مقیاس چند وجهی حمایت اجتماعی ادراک شده" (Multidimensional Scale of Perceived Social Support) بود. روایی ابزارها با استفاده از روایی محتوا به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ اندازه گیری شد. تحلیل داده های جمع آوری شده در نرم افزارهای اس پی اس اس نسخه ۲۴ و آموس نسخه ۲۴ انجام شد. 
یافته ها: کانون کنترل سلامت قادر به پیش بینی سازگاری روانی- اجتماعی با بیماری در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک بود (۵۴۹/۰=β، ۰۱۰/۰=P). حمایت اجتماعی ادراک شده قادر به پیش بینی سازگاری روانی- اجتماعی با بیماری در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک بود (۱۸۳/۰=β، ۰۱۰/۰=P). کانون کنترل سلامت قادر به پیش بینی سازگاری روانی- اجتماعی با بیماری در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک با میانجیگری حمایت اجتماعی ادراک شده بود (۰۵۵/۰=β، ۰۱۰/۰=P).
نتیجه گیری: کانون کنترل سلامت، سازگاری روانی- اجتماعی با بیماری در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک را با میانجی گری حمایت اجتماعی ادراک شده پیش بینی می کند. لذا پیشنهاد می شود، مشاوران و روانشناسان سلامت با ارائه حمایت اجتماعی و ارتقای کانون کنترل سلامت به زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک موجب سازگاری روانی- اجتماعی با بیماری در آن ها شوند.
 
ابراهیم نامنی، معصومه همتی، سید احمد محمدی حسینی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: حرفه پرستاری بسیار پرتنش می باشد. در راستای کاهش فشار روانی پرستاران، متغیرهای روانی سودمندی همچون حمایت اجتماعی ادراک شده، ساختار خانواده و استحکام روانی می توانند نقش سازگارانه ایفا کنند. از این رو، پژوهش حاضر، با هدف تعیین الگوی ساختاری همبستگی حمایت اجتماعی ادراک شده و ساختار خانواده با استحکام روانی در پرستاران با نقش میانجی تنش شغلی انجام شد.
روش کار: روش پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش، شامل همه پرستاران زن و مرد شهر سبزوار در سال ۱۴۰۲ بودند که ۲۰۰ تن از پرستاران به عنوان نمونه پژوهش به روش غیر تصادفی در دسترس از بیمارستان واسعی و حشمتیه و شهیدان مبینی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از  پرسشنامه جمعیت شناختی، «مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده» (Multidimensional Scale of Perceived Social Support)، «پرسشنامه ساختار خانواده» (Family Structure Questionnaire)، «مقیاس استحکام روانی» (Mental Toughness Scale) و «مقیاس تنش پرستاران» (Nursing Stress Scale) بهره گرفته شد. روایی ابزارها به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ انجام شد. تحلیل یافته ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۲۲ و آموس نسخه ۲۲ تحلیل شد.
یافته ها: بین حمایت اجتماعی ادراک شده (۲۰/۰=β) و همبستگی خانواده (۳۰/۰=β) با استحکام روانی همبستگی مثبت، مستقیم و معناداری وجود دارد (۰۵/۰>P-value)، همچنین بین تنش شغلی (۴۰/۰-=β) با استحکام روانی همبستگی منفی، مستقیم و معناداری وجود دارد؛ ولیکن بین انطباق پذیری خانواده (۰۸/۰-=β) با استحکام روانی همبستگی معناداری یافت نشد (۰۵/۰<P-value). در خصوص نقش میانجی تنش شغلی نتایج نشان داد که تنش شغلی نقش میانجی در رابطه بین انطباق پذیری خانواده (۱۷/۰-=β) با استحکام روانی دارد  (۰۵/۰>P-value) ولیکن تنش شغلی در رابطه با همبستگی خانواده (۰۲/۰=β) و حمایت اجتماعی ادراک شده (۰۹/۰=β) با استحکام روانی نقش میانجی نداشت (۰۵/۰<P-value).
نتیجه گیری: همبستگی انطباق پذیری خانواده با استحکام روانی یک رابطه خطی ساده نیست  و تنش شغلی می تواند این همبستگی را میانجی گری نماید. پیشنهاد می شود، مسئولین بیمارستان ها به منظور کاهش تنش شغلی پرستاران، کارگاه های آموزشی در رابطه با همبستگی خانواده و انطباق پذیری خانواده برگزار نمایند.   
 

صفحه 1 از 1     

مدیریت ارتقای سلامت  Journal of Health Promotion Management
Persian site map - English site map - Created in 0.07 seconds with 50 queries by YEKTAWEB 4710